وقتی یك مسلمان وضعیت تاسفبار ایران را مشاهده میكند، میگوید اینها مسلمان نیستند و مدینه فاضله مسلمین نباید اینگونه باشد. من در دل خود میگویم: از نظر شما كدامین حكومت اسلامی، بهترین حكومت اسلامیست؟ صدر اسلام با بردهداری و كشتار دگراندیشان؟ امویان؟ عباسیان؟ صفویان؟ یا عثمانیان؟ رژیم آخوندی؟ معیار شما برای مدینه فاضله اسلامی چیست؟
در اینجا ما به تقابل آرمانهای انسانی و آرمانهای اسلامی میرسیم. آرمانهای انسانی عبارتست از پیشرفت، عدالت، شاد زیستن، صلح، امنیت، آزادی، گسترش دانایی و ...
اما آرمانهای اسلامی عبارتست از اشغال دنیا توسط مسلمین، افزایش خرافه پرستی، برتری تازیها، ماتم گرفتن و مرده پرستی، جنگ با دگراندیشان، ترور و ناامنی، بردهداری و سركوب كارگران و ضعفا، سركوب زنان، ثروتمند شدن دین فروشان و ...
در تمامی حكومتهای اسلامی، خلفا سعی در رسیدن به آرمانهای اسلامی داشتند كه نتیجهای جز پایمال كردن آرمانهای انسانی نداشت. شما نمیتوانید حكومت اسلامی را بیابید كه در آن مردم عادی احساس آرامش كنند و زندگیشان قابل تحمل باشد.
امروزه در ایران شاهد فشاری كمرشكن روی مردم هستیم. گویا این آخوندها تصمیم دارند تا آخرین قطرهی خون مردم را بكشند. بنابراین هر قدر آخوندها در اسلامیتر كردن حكومتشان تلاش میكنند، همانقدر هم زندگی در ایران سختتر و ناگوارتر میشود. بنابراین ایران امروز اگر به سوی حكومت آرمانی اسلام پیش برود در آینده چیزی جز تل خاكستر از آن باقی نخواهد ماند. بنابراین جنگ سردی بین مردم و آخوندها در گرفته. به این ترتیب كه دخترها روسری خود را عقب میكشند و پسرها مدل موی خاصی را انتخاب میكنند و ..... اما اگر نظر من را میخواهید میگویم كه تا زمانی كه اسلام دین رسمی ایران است، فشار و بدبختی هم همراه مردم ایران است. بنابراین این مردم هستند كه باید بین آرمانهای انسانی و آرمانهای اسلامی، یكی را انتخاب كنند.
ترور بطور كلی یعنی حمله مسلحانه به فرد یا افرادی كه آمادگی مبارزه را ندارند.
امروزه ترور بخش جدانشدنی از سیاست میباشد. به گونهای كه در نقاط مختلف دنیا شامل حملات تروریستی هستیم. معمولا علت دست زدن افراد به عملیات تروریستی، ترساندن طرف مقابل خود میباشد و در اكثر موارد تروریستها در جامعهی خود افرادی طرد شده هستند و مقبولیت اجتماعی ندارند. بنابراین گروه فكری افراد تروریست چه از نظر تئوریك و چه از نظر تعداد همفكران و اعضای گروه در مقابل گروه رقیب احساس ضعف میكند و از آنجایی كه در جامعه خود (در بعضی موارد جامعه جهانی) فاقد مشروعیت میباشد و نمیتواند اهداف ایدئولوژی خود را به پیش ببرد بنابراین شروع به عملیات تروریستی میكند تا مردم و گروه رقیب خود را بترساند و اعلام وجود كند. از طرفی تروریستها فاقد توانایی بحث و گفتگوی عادلانه هستند و به این دلیل كه اكثرا ایدئولوژی خود را در مقابل رقبا شكست خورده میبینند، در ابتدا با فحاشی و ترور شخصیت و نهایتا با ترور و بمبگذاری سعی در اثبات وجود خود دارند.
اما چرا مسلمین در طول تاریخ همواره پرچمدار ترور و ترس بودهاند؟ همانطور كه در بالا گفته شد همهی قدرت طلبان ترور را گزینهای برای اعمال قدرت خود میدانند اما اسلام و مسلمین علاقه خاصی به ترور دارند و این جنایت را به راحتی و بسیار بیپروایانه انجام میدهند. دلایل مختلفی برای علاقمندی مسلمین به ترور وجود دارد از جمله:
وجود آیات ترور در تازی نامه.
ناتوانی مسلمین از دفاع از مسلك دروغی خویش در مقابل انتقادهای آزاداندیشان .
عدم تحمل طرز فكری غیر از تفكر اسلامی.
بدست آوردن قدرتی پوشالی با توسل به ترور .
عدم استقبال از اسلام و اقلیت بودن مسلمانان در جامعه جهانی به دلیل اصول ضد انسانی این دین.
بنابراین مسلمانان چه صاحب قدرت باشند و چه فاقد قدرت باشند، علاقه خاصی به ترور و وحشت انگیزی در جوامع مختلف دارند چرا كه از كشتن انسانها لذت میبرند و از طرفی خیال میكنند با انجام این جنایات وحشیانه به بهشت میروند در صورتی كه اگر در این راه كشته شوند، به درك واصل شده و دنیا را از شر خودشان خلاص میكنند.
از نمونههای تاریخی تروریسم اسلامی، میتوان ترور کعب ابن اشرف، عصماء بنت مروان و سلام ابن ابى الحقیق را نام برد. این جنایت برای ترساندن دگراندیشان اتفاق افتاد تا قدرت پوشالی اسلام را به رخ آنان بكشد. مسلما موارد مشابه زیادی در تاریخ وجود دارد كه پرداختن به آنها نیاز به تحقیق در نوشتههای تاریخی دارد.
ترورهای داخلی جمهوری اسلامی هم آنقدر پرتعداد است كه با آن میتوان دایرةالمعارف ترور اسلامی را تهیه كرد! كه از مشهور ترین آنها ترورهای گروه تروریستی فدائیان اسلام و قتلهای زنجیرهای را میتوان مهمترین ترورهای داخلی نام برد. و از طرفی ترور در رستوران میكونوس در آلمان و ترور شاهپور بختیار در فرانسه را میتوان مهمترین ترورهای خارجی رژیم آخوندی نام برد. رژیم آخوندی با این ترورها اثبات كرد كه برقراری حكومت اسلام در دنیا چه كثافتی به راه میاندازد. امیدوارم كه خردمندان این واقعیت تلخ را جلوی چشم خود داشته باشند كه چهرهی زشت رژیم آخوندی با امثال خاتمی و جنبش اصلاحات قابل بزك كردن نیست و اسلام، اسلام است.
درمورد تروریستهای اسلام در خارج از ایران هم، همه القاعده را مخوفترین و خطرناكترین گروه تروریستی میدانند. این گروه مخوف هر كجا كه مسلمان پیدا میشود، حضور دارد و دارای نمایندگیهای متعددی در اكثر كشورهای دنیاست. این سازمان مانند غدهی سرطانی بدخیم دنیا را آلوده كرده. البته از نظر من مبارزه با غده سرطانی بسیار سخت است چرا كه سلولهای سرطانی خود را میان سلولهای سالم پنهان كردهاند. جالب است كه جمهوری اسلامی چطور نگران اوضاع هم كیشان جنایتكارش است و از هر طریقی آنها را حمایت میكند. گرچه در ظاهر هر گونه رابطهای را انكار میكند. اجازه ورود دادن به لشكری از افغانها بصورت فلهای و میلیونی، به این دلیل بود كه اعضای القاعده بتوانند خود را در میان دیگر افغانیها پنهان كرده و بین ایران و افغانستان رفت و آمد كنند و اگر احیانا اعضای القاعده شناسایی شدند، رژیم آخوندی بگوید ما خیال میكردیم او پناهنده است!
به امید خلاص شدن از این مسلك ضدانسانی و آزادی ایرانیان از دست تازیان و تازی پرستان خائن.