۱۳۸۷ مهر ۱۱, پنجشنبه

مبارزه با فقرا

تعریف فقر از نظر اسلام: فقیر كسی است كه حتی توانایی خریدن یك نان را هم ندارد و از گرسنگی رو به مرگ است و ما می‌توانیم با سیر كردن شكمش مشكلاتش را حل كنیم.

روش مبارزه با فقر در اسلام (و دیگر ادیان): صدقه و اعانه دادن!

اما اینجا می‌خواهم نظر تفكرات مدرن را برای مبارزه با فقر بنویسم:

تعریف فقر: ناتوانی مالی و نداشتن امكاناتی كه اكثر مردم به سادگی از آنها بهره‌مند هستند.

اینجا می‌بینیم كه حتما طرف نباید رو به موت باشد تا او را فقیر بدانیم!

دلایل كلی گسترش فقر:

افزایش بی رویه جمعیت

بی‌سوادی و كم سوادی

بی‌عدالتی


دلایل دیگری هم وجود دارند كه در بعضی از موارد ناشی از دلایل بالا می‌باشند

عوامل مربوط به محیط زندگی (خشكسالی و ....)

تجمیع ثروت نزد گروه خاصی از مردم (ناشی از بی عدالتی)

فرار مغزها (ناشی از بی عدالتی)

مالیات نامتعارف و سنگین (ناشی از بی عدالتی)

بیكاری (ناشی از بی عدالتی و كم‌سوادی و افزایش جمعیت)

عوامل تاریخی و جنگ (ناشی از بی عدالتی)

اقلیتهای اعتقادی و تبعیض نژادی (ناشی از بی عدالتی)

حكومت خودكامه (ناشی از بی عدالتی)

اعتیاد (ناشی از كم‌سوادی)

روش‌های پیشنهاد شده برای مبارزه با فقر:

كنترل جمعیت

گسترش عدالت

افزایش سواد عمومی جامعه

اقتصاد آزاد و غیر دولتی

كمك مستقیم

حمایت و كمك به فقرا برای بازیابی قدرت اجتماعی

همانطور كه در بالا می‌بینید اسلام فقط یك راه برای مبارزه با فقر پیشنهاد كرده و آن هم كمك مستقیم است در صورتیكه این كم ‌اثرترین راهی است كه میتوان برای مبارزه با فقر استفاده كرد. مگر چقدر می‌توان به فقرا كمك نقدی كرد؟ بالاخره نقدینگی هر حكومتی محدود است. به قولی به جای اینكه به فقیر ماهی بدهید، به او ماهیگیری یاد بدهید.

اما امروزه چیزی كه ما در جوامع اسلامی در مقابل با فقر می‌بینیم، نوعی ضعیف كشی یا مبارزه با فقراست.

از طرفی شاهد مسجدهای مجلل و امامزاده‌ها و مرقد امام‌هایی هستیم كه تزیینات آنها میلیونها تومان ارزش دارد و حاجی‌هایی كه موقع پول جمع كردن خون مردم را در شیشه می‌كنند ولی موقع زیارت و حج رفتن، اسكناسها را مثل دستمال توالت به این عربهای دین فروش می‌دهند كه اگر مكه را از آنها بگیری از زور بدبختی، به شكار سوسمار روی می‌آورند!

از طرف دیگر مردم فقیر كه بلای مذهب بر سرشان نازل شده، برای یك لقمه نان هر كاری می‌كنند. خب هر كس كه به این روز بیافتد، اگر خانم باشد فاحشه می‌شود و اگر آقا باشد دزد و قاچاقچی و خلافكار!


اینجاست كه مبارزه با فقرا شكل جدی به خود می‌گیرد. این حكومتهای خودكامه به راحتی به كسانی كه به راه خلاف كشیده می شوند برچسب شیطان می‌زنند و او را به اشد مجازات محكوم می‌كنند (سنگسار – اعدام – شلاق – طرح امنیت اجتماعی و ...) بدین ترتیب با اعمال فضای رعب و ترور سعی در ساكت و مطیع نگه داشتن قشر ضعیف می‌كنند كه در این صورت فرد یا باید برای آقایان بردگی كند و یا مرگ را انتخاب كند.

هر وقت خبر اعدام فردی توسط اراذل و اوباش اسلامی (ناجا) را می‌شنوم به خودم می‌گویم مگر می‌شود خانمی به فاحشگی علاقه داشته باشد؟ و یا آقایی دوست داشته باشد خلافكار باشد؟ در آخر هم به مسلمین احساس فرشته بودن دست می‌دهد و پیش خود حساب می‌كنند كه با این جنایت خودشان، چند تا حوری توی بهشت نصیبشان خواهد شد!!

بدین ترتیب مسلمین به جای اینكه با فقر مبارزه كنند با فقرا مبارزه می‌كنند. چون دردسر كمتری دارد و برای سگهای اسلام (ناجا) هیبتی پوشالین می‌افریند!

اینجاست كه معنی كلمه تازیانه خود را نشان می‌دهد. تازی تازیانه می‌زند!


عدالت

تاكنون صاحبنظران نتوانسته‌اند عدالت را بطور جهانشمول و یكتا تعریف كنند و معمولا هر مسلك فكری تعریف جداگانه‌ای را برای عدالت در نظر می‌گیرد. گاهی اوقات هم بعضی عدالت را پدیده‌ای مجازی و خیالی فرض می‌كنند.

از نظر شیعیان عدالت دو تعریف می‌تواند داشته باشد. بعضی می‌گویند عدالت یعنی هر چیزی سر جای خودش باشد و اینطور ادامه می‌دهند كه فرد زمانی صاحب حق است كه ظرفیت داشتن آن چیز را داشته باشد. تعریف دومی كه از مسلمین می‌شنویم این است كه هر چیزی سر جای خودش هست چرا كه این اراده خداست كه تعیین می‌كند چه كسی حق داشتن چیزی را دارد و چه كسی ناحق است.

از نظر من هر دوی این تعریفها مشكوك هستند.

در تعریف اول ما می‌خوانیم كه هر چیزی سر جای خودش باشد. بنابراین اینجا سوال پیش می‌آید كه معیار اینكه چه چیزی كجا باشد چیست؟

در جواب آقایان اول خدا را نشانمان می‌دهند و چون خدایشان غیب شده و زبان ندارد، سراغ تازی نامه می‌روند و چون آنجا هم كشت و كشتار است و پیامبر یادش رفته تا راه و رسم سعادت را به امتش یاد بدهد، می‌روند سراغ احادیث آنجا هم چیزی جز آداب جماع و تخلی یافت نمی‌شود لذا تنها كسی كه تعیین كننده این است كه چه چیز كجا باشد، آخوندهای حقه باز هستند.

تعریف دوم كه اسلامی‌تر به نظر می‌رسد یعنی هر كس هر چیزی دارد حقش است و هركسی هم كه ندارد حقش است، می‌خواهی بخواه، نمی‌خواهی نخواه!! خدا خواسته.

لذا چند دستور عادلانه از عدالت اسلامی را برای شما می‌نویسم:

سید علی گدا باید ولی امر مسلمین باشد. (زرشك)

آزاداندیش باید در گور باشد.

احمقی نژاد باید رییس جمهور باشد.

دانشمند باید آواره باشد.

كارگر باید برده باشد.

وطن پرست باید در زندان باشد.

پول مردم ایران باید در جیب لبنانیها باشد.

و .....

به این ترتیب مسلمین خوب بلدند هر چیزی را سر جای خودش بگذارند. در نتیجه چیزی كه ادعا می‌شود عدالت است ولی چیزی كه دیده می شود، بی‌عدالتی است.

تعریف عدالت خیلی ساده است هر كس حق چیزی را دارد حقش را بدهید و هر كس حق كسی را خورده از او بگیرید.

اگر كسی استحقاق تحصیلات عالی را دارد او را محروم نكنید.

اگر كسی صلاحیت مسئولیتی را ندارد او را عزل و فرد با صلاحیت را به جای او بگذارید.

حق شاد زیستن را از مردم نگیرید.

فقرا را به بردگی نكشید.

به خاطر رنگ پوست فردی او را از حقوقش محروم نكنید

و ......

مسئله دیگر اینست كه اگر شما ‌بی‌عدالتی می‌كنید خیال می‌كنید خیلی زرنگید. در صورتیكه دارید به خودتان خنجر می‌زنید!

یك مثال واقعی، چشم انداز بیست ساله رژیم آخوندی است كه در سالهای اولیه اجرای آن، این طرح به زمین خورده! می‌دانید چرا؟ چون این مفت خورهای فاسد توانایی اجرای طرحهای شیطانی ارباب خودشان را هم ندارند! مردیكه چلاق خیال كرده همه دنیا وایستادن تا بسیجیهای خل و چل قدرتمندترین حكومت رو داشته باشند!

شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه