۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

چرا آتئیست‌ها تبلیغ می‌کنند

بعضی از دین فروشان این سوال را مطرح می‌کنند که چرا آتئیست‌ها تفکراتشان را گسترش می‌دهند. آنها می‌گویند شما که اعتقاد دارید دنیای دیگری وجود ندارد و زمان برای زندگی محدود است، چرا وقت خود را صرف انتقاد از ادیان می‌کنید؟


از نظر من این گونه اظهار نظرها مثل رجزخوانی‌هایی است که دشمنان با هم انجام می‌دهند تا شاید فرد مقابل را گول بزنند. در پاسخ به این سوال باید گفت: این کار آتئیست‌ها چند دلیل دارد. اول اینکه با توجه به آمار، تعداد کسانی که بی‌خدایی خود را ابراز کرده‌اند، قابل توجه است و از طرفی افرادی هستند که جرات ابراز عقیده در مورد اعتقاداتشان را ندارند چرا که دین داران، آسایش آنها را سلب کرده و آنها را تهدید به مرگ می‌کنند. بنابراین آتئیست‌ها باید تحت این شرایط ابراز وجود کنند و قدرت استدلال خود را به خرافه‌پرستان نشان دهند. ما مثل مسلمانان یا مسیحی‌ها نیستیم که تفنگ به دست بگیریم و مردم را به زور آتئیست کنیم و از طرفی ما به دنبال فرقه درست کردن هم نیستیم. دلیل این که ما تفکراتمان را تبلیغ می‌کنیم این است که اعلام کنیم: ما در میان شما زندگی می‌کنیم و حق آزاد زیستن را داریم بنابراین شما حق ندارید به ما برچسب دیندار یا بی‌دین بزنید. ما فقط خواستار آزادی عقیده هستیم و از اینکه دین فروشان با ترویج خرافه باعث بروز مشکلات اجتماعی می‌شوند بیزاریم چرا که این مشکلات اجتماعی، گریبانگیر ما نیز می‌شود. مشکلاتی مانند جنگ، ترور، تفتیش عقاید، فقر، سنتهای خرافی، برده‌داری و غیره از جمله مشکلاتی است که خرافه‌پرستی برای ما به ارمغان می‌آورد. بنابراین اگر ما در یک جامعه ابراز وجود نکنیم، حقوق انسانی ما همانند حقوق مردم دین زده و خرافه‌پرست، پایمال می‌شود.

دروغ یک میلیارد دلاری

همانطور که می‌دانید اگر شخصی دروغ بگوید، باید برای برملا نشدن حقیقت تلاش زیادی بکند و هر چه این دروغ بزرگتر باشد شخص دروغگو بیشتر آزرده می‌شود. زمانی که من کتابها و فیلمها یا مقالاتی را که سعی در اثبات وجود روح و جن و سایر اباطیل دینی را دارند را می‌بینم به خودم می‌گویم: این چگونه خداییست که برای اثبات او میلیاردها دلار باید پول خرج کرد؟ حتما باید رسانه‌های دینی بیست و چهار ساعته در حال توجیه و سفسطه باشند و حتما باید معجزات را در فیلمهای سینمایی دید و از این گونه شارلاتان بازی‌ها باید انجام شود تا دین مردم حفظ شود؟


دین فروشان در تلاشند تا علم را به دین آلوده کنند و صد البته خود را مضحکه خاص و عام کنند. از جمله این تلاشها میتوان تلاش برای اثبات روح، تلاش برای اثبات جن، تلاش برای اثبات وجود معجزه را نام برد. البته به طور قطع تمام این تلاشها توسط دانشمندان زیادی مردود اعلام شده. چرا که روح همان سیستم عصبی انسان است. خواب تخیلات بازسازی شده درون مغز است. وجود جن و معجزه هیچ جا به طور رسمی و با مدارک محکم ثبت نشده است. نکته جالب دیگر در مورد دعا کردن است. اگر شخصی برای مساله‌ای دعا کند، دو حالت پیش می‌آید: یا فرد به خواسته‌اش می‌رسد یا به خواسته‌اش نمی‌رسد. مورد اول باعث اعتقاد بیشتر به خدا می‌شود اما در مورد دوم شخص می‌گوید خواست خدا این بوده. بنابراین دین فروشان بطور زیرکانه‌ای از مساله دعا برای افزایش خرافه‌پرستی استفاده می‌کنند. چرا که این مساله مثل یک بازی برد برد است که در هر صورت آنها را به هدف شومشان می‌رساند.


همانطور که می‌بینیم سالانه سرمایه‌ی عظیمی توسط صاحبان دین صرف خرافه‌پراکنی مدرن می‌شود که سودی چند برابر را نصیب دین فروشان می‌کند. چه چیز گرانتر از جان و مال و جوانی انسانهاست؟ دین فروشان خرافه می‌کارند و جان درو می‌کنند.

لولو خورخوره

همانطور که می‌دانید دین فروشان همواره تلاش می‌کنند تا در خردسالی کودکان را تبدیل به انسانهای دیندار کنند. این کار چند دلیل دارد: دلیل اول این است که چون کودکان معمولا به حرف بزرگترها گوش می‌دهند، پس لزوما باورهای دینی را هم بی چون و چرا قبول می‌کنند. بعنوان مثال اگر من به کودکی بگویم که با آتش بازی نکند ولی او گوش نکند و به انگشت خود آسیب برساند، او می‌فهمد که من راست گفته بودم و از این به بعد به توصیه‌های من عمل می‌کند. اما اینجا دین فروشان از اعتماد کودک سوء استفاده می‌کنند و چرندیات دینی را به جای قوانین زندگی به آنها غالب می‌کنند. در نتیجه چون کودک نمی‌تواند بین اباطیل دینی و قوانین دنیایی تمایز قائل شود، بنابراین به ناچار قوانین دینی را بدون هیچ شکی قبول می‌کند. دلیل دوم این است که چون کودک ضعیف است و به والدینش وابسته است نمی‌تواند نافرمانی کند. چرا که اگر بخواهد نافرمانی کند توسط والدین تنبیه می‌شود بنابراین یک پس گردنی، کار یک زندان تفتیش عقاید را می‌کند. دلیل سوم بی‌تجربگی کودکان است. چرا که کودکان در اجتماع حضور ندارند و تا به حال ناملایمات جامعه را حس نکرده‌اند. بنابراین به دنبال ریشه این ناملایمات نمی‌روند تا به دین برسند در نتیجه دین را همانند کلید رهایی از مشکلات می‌پندارند. دلیل چهارم ترس کودکان از موجودات خیالی است. از آنجایی که ترس از عدم دانش سرچشمه می‌گیرد و از آنجایی که به کودکان اثبات نشده که موجودات متافیزیکی وجود خارجی ندارند، یک دین فروش به راحتی موجودات خیالی به نام خدا و شیطان و فرشته و جن و امثال آنها را به کودک معرفی می‌کند و این کودک تا زمانی که به بلوغ فکری نرسد نمی‌تواند به دروغین بودن این ادعاها پی ببرد.


بنابراین دین فروشان سعی دارند تا خرافه و خرافه‌پرستی را در ذهن کودکان نهادینه کنند. دین فروشان این کار را به گونه‌ای انجام میدهند که چرندیات دینی وارد ذهن ناخودآگاه یک انسان می‌شود و خلاصی از آن مانند ترک اعتیاد سخت به نظر می‌رسد. اگر قرار بود مردم دنیا بعد از بیست سالگی دینی را انتخاب می‌کردند، به طور حتم بیشتر مردم کماکان بی‌خدا می‌ماندند.

آخوند

زمانی که سلسله صفویه مذهب رسمی ایران را شیعه اعلام کرد و اولین حکومت اسلامی شیعی را بنا نهاد، حکومتگران که استفاده از دین به دهانشان مزه کرده بود در صدد گسترش و تقویت حکومت شیعی شدند. در نتیجه حکومت صفوی عده‌ای از تازی زادگان را به عنوان آخوند به خدمت گرفت. وظیفه این تازی زادگان کنترل و تحریک افکار عمومی بود. به گونه‌ای که با کنترل و تحریک افکار عمومی، زمینه‌ی پادشاهی صفویه را تقویت می‌کردند و در هنگام نیاز، برای سربازگیری و شروع جنگ و یا فرمانبردار کردن مردم وارد عمل می‌شدند. بدین گونه آخوندهای درباری توانستند برای خود مقامی را بدست آورند. این جماعت در ابتدا خود را مولی می‌خواندند که به عربی معنی سرور را می‌داد اما این کلمه کم کم توسط مردم با حالت طعنه آمیزی به ملا تغییر نام داد که این خود اثبات کننده منفور بودن این جماعت در بین مردم بوده. بنابراین آخوندهای درباری سالهای درازی را با مشروعیت دادن به حکومت پادشاهان می‌گذراندند. روش کار آنها به این صورت بود که ادعا می‌کردند که همه ما بندگان خدا هستیم و زمین و هر چه در آن است به خدا تعلق دارد بنابراین حاکم خداست و پیامبر به نیابت از خدا حاکم است و بعد از پیامبر امامان حاکم الهی هستند و در زمان غیبت، پادشاهان به نیابت از امام زمان، حاکم هستند. جالب است که آنها به این حد هم راضی نبودند و ادعا می‌کردند که طبق رابطه بالا، دشمن حاکم، دشمن خدا و کافر محسوب می‌شود و ریختن خون او واجب است. بنابراین ملاها توانستند با حمایت پادشاهان، سالیان درازی را به مفت‌خوری و گزافه‌گویی بپردازند. این داستان تا زمانی که ایرانیان با علم مدرن آشنا شوند ادامه داشت. تا قبل از اینکه ایرانیان با دانشگاه و علوم آکادمیک آشنا شوند، ملاها به عنوان قشر عالم و روشن فکر این جامعه‌ی اسلام زده شناخته می‌شدند و کنترل افکار و اعتقادات مردم معمولی را به راحتی در دست داشتند. اما از زمانیکه تجددگرایی و علاقمندی به دانش مدرن در میان مردم رواج پیدا کرد، آخوندها دیگر آن قدرت سابق را نداشتند و نمی‌توانستند افکار عمومی مردم را به راحتی به بازی بگیرند. بنابراین پادشاهان هم به جای حمایت از آخوندها، به روشهای مدرن کنترل افکار عمومی پرداختند که می‌توان روزنامه و رادیو و تلویزیون و سینما را از آن جمله دانست. بنابراین در این زمان ملاها به بیچارگی و دریوزگی افتادند و زندگی خود را از جن گیری و دعانویسی و نماز میت خواندن و چسناله‌های عاشورایی می‌گذراندند. آخوندها به شدت از این شرایط ناراضی بودند چرا که از طرفی جایگاه درباری خود را از دست داده بودند و از طرفی مردم دیگر مثل گذشته به آنها احترام نمی‌گذاشتند. در نتیجه آخوندها که آخوندیسم را در خطر می‌دیدند به موج مخالفان شاه پیوستند. آنها با این ایده جلو آمدند که اگر ما توانستیم شاه را نایب خدا کنیم، چرا خودمان را نایب امام زمان نکنیم؟ در نتیجه اصل ولایت فقیه در آن سالها اختراع شد. طبق نظر آخوندها، حاکم به جای این که پادشاه باشد، آخوند می‌شود. به این ترتیب نه تنها آخوندیسم از خطر نابودی نجات می‌یابد بلکه ثروت هنگفتی از فروش نفت و استثمار مردم روانه جیب ملاها و ملازاده‌ها می‌شود. اینگونه بود که این نقشه شوم عملی شد و امروز آخوندها توانسته‌اند شرایط ایران را مانند قرون وسطی، ظالمانه و غیر قابل تحمل کنند.


اما اگر بخواهیم ملاها را از نظر شخصیتی بررسی کنیم، چنین ویژگی‌هایی را در آنان می‌بینیم:

آخوندها دقیقا مانند تعریفی که از شیطان ارائه می‌دهند، وسوسه‌گر و حیله‌گرند و همواره در گوش مردم وزوز می‌کنند. انسانهای تنبل و تن‌پروری هستند که از کارهای مردانه فراری هستند. کاری جز وراجی و حرف مفت زدن بلد نیستند و تا مردم را به جان هم نیاندازند، دست بردار نیستند. آخوندها همیشه برای خودشان نوچه‌هایی را از میان مردم دست و پا می‌کنند تا امنیتشان را تامین کنند. بسیار هوسبازند و معمولا بوسیله سنت الهی صیغه به کثافتکاری مقدس مشغولند. کتابهای مربوط به علوم مدرن را می‌خوانند اما از مطالبی که می‌آموزند بر علیه مردم استفاده می‌کنند. تنها کسانی هستند که از مرگ و ناکامی انسانها خوشحال می‌شوند و .....

بنابراین تا زمانی که این موجودات عزتمندند، مردم ایران در ذلت به سر می‌برند و رژیم آخوندی ثابت کرده که منافع آخوندها با منافع انسانها به شدت در تضاد است.