همانگونه كه میدانید یكی از روشهایی كه حكومتهای خودكامه برای استثمار مردم استفاده میكنند، كنترل افكار عمومی مردم است. اما این امر در حكومت آخوندی حالتی دیوانه كننده به خود گرفته است. این امر به روشهای مختلفی اتفاق میافتد كه من به چند مورد از آنها اشاره میكنم.
آنها ابتدا از كودكان شروع میكنند و در طول دوره آموزش در مدرسه، تفكرات خرافی و جانبدارانه خود را به كودكان دیكته میكنند و این امر را تا پایان دوره دبیرستان ادامه میدهند. دگراندیشان را به دانشگاه راه نمیدهند و اگر تشخیص بدهند كه كسی به تفكراتشان اعتقاد ندارد او را توسط كمیتهای به نام انقلاب فرهنگی (تروریسم فرهنگی) محروم از تحصیل میكنند. اگر دانشجویی مبارزات جدی داشته باشد، علاوه از محرومیت از تحصیل بازداشت شده و مورد شكنجه قرار میگیرد. در مواردی هم آخوندها چند دانشجو را به كشتن دادهاند. از طرفی تعداد زیادی از استادان دانشگاه توسط انقلاب فرهنگی از كار بیكار شدهاند. بعد از این كارها آقایان ارتباط ایرانیان را با خارج قطع میكنند و برای این كار به فیلتر كردن اینترنت و ممنوع كردن نصب ماهواره میپردازند. بعد از این كارها میروند سراغ شستشوی مغزی . این كار بوسیله صدا و سیمای رژیم آخوندی و ایجاد خفقان در مطبوعات و جمع آوری كتابهای زدآخوندی و پخش كردن كتابهای آخوندهای دیوانهای مثل مطهری، انجام میشود. دولت آخوندی از این به بعد شروع میكند به ساكت كردن منتقدان و دگراندیشان. از این جمله میتوان این موارد را نام برد: تهدید به اعدام وبلاگ نویسان دگراندیش و فیلتر كردن وبلاگها و وبسایتهای زدآخوندی و سركوب تجمعهای كارگری و منتشر نكردن خبر همبستگیهای عمومی كه موقع آتش زدن پمپبنزینها یا در میدان صادقیه اتفاق افتاده بود. اما با وجود این فشارها و تهدیدها روز به روز به مخالفان آخوندها اضافه میشود و این حكومت شیطانی كم كم دارد متوجه خراب شدن اوضاع میشود به گونهای كه در بعضی از سریالهای آبدوغخیاری، بسیجیها از اینكه آنها را هویج هم حساب نمیكنیم شكایت میكنند.
بنابراین این دروغگویان حرفهای برای موجه نشان دادن خود دست به هر نیرنگی میزنند و به خیال خودشان با گله گوسفند طرفند كه بتوانند آنها را با علف به مسلخ بكشانند.