۱۳۸۷ مهر ۲۷, شنبه

تضاد دین و اخلاق انسانی

بعضی تصور می‌كنند كه كنار گذاشتن دین باعث نابودی اخلاقیات می‌شود و آخوندها همیشه دین را ضامن اخلاق معرفی می‌كنند. اما من اینجا اثبات می‌كنم كه ادعاهای اینچنینی نادرست می‌باشند و لازم نیست نگران اخلاقیات جامعه باشیم.

ابتدا باید تعریف ساده و بی‌طرفانه‌ای از اخلاق را بیان كنیم. همانطور كه می‌دانید زمانی كه جوامع انسانی بوجود آمدند، انسانها برحسب تجربه، قوانینی را وضع كردند تا شرایط همزیستی مسالمت آمیز در یك اجتماع فراهم شود. بنابراین به خاطر اینكه این قوانین توسط همه مورد قبول واقع شده بود و نقض آن قوانین زندگی اجتماعی را غیر ممكن می‌ساخت كم كم این قوانین به نام اخلاقیات معروف گشت. بنابراین از نظر من تعریف ساده‌ی اخلاق یعنی مجموعه قوانینی كه توسط مردم یك جامعه وضع می‌شود و این قوانین مورد قبول مردم آن جامعه می‌باشد.

مثلا در یك جامعه، چندهمسری امری غیراخلاقی محسوب می‌شود ولی در جامعه‌ی دیگر چندهمسری امری رایج می‌باشد یا در جامعه‌ای برده‌داری امری ضداخلاقی محسوب می‌شود اما در جامعه‌ی دیگری این كار شغلی آبرومند محسوب می‌شود.

از طرفی اخلاقیات یك جامعه در طول تاریخ بارها تغییرات شگرفی را در خود مشاهده می‌كند كه در بعضی موارد مثبت است و در بعضی موارد منفی می‌باشد.

در نتیجه با این پس زمینه ما می‌توانیم دو نوع تعریف را از اخلاق ارائه دهیم: اخلاق دینی و اخلاق انسانی

اخلاق انسانی همان اخلاقی است كه از ابتدا درون جوامع بوجود آمده و قرن‌ها قبل از اختراع ادیان، میان انسانها رواج داشته و همه‌ی انسانها آنرا قبول دارند.

اخلاق دینی همان اخلاق انسانی می‌باشد كه توسط مخترعان دین دستكاری شده و توسط دین فروشان تحریف شده است.

اما چه تفاوتهایی بین این دو دیده می‌شود. مهمترین تفاوت اخلاق انسانی نسبت به اخلاق دینی، پویا بودن آن است. چرا كه اخلاق انسانی كاربردی اجتماعی دارد و برای برقراری آسایش مردم تعریف می‌شود بنابراین با تغییرات اجتماعی، اخلاقیات آن اجتماع نیز به تكامل می‌رسد (مانند از بین رفتن برده‌داری و ضداخلاقی شدن این كار) اما اخلاق دینی روی كاغذ نوشته شده و فاقد انعطاف می‌باشد. از طرفی اخلاق دینی به طور موذیانه‌ای سعی در فراهم كردن سود عده‌ای معلوم الحال را دارد.

از دیدگاهی دیگر همانطور كه گفته شد اخلاق انسانی توسط مردم جامعه مورد قبول است و مقاومتی در مقابل آن دیده نمی‌شود اما اخلاقیات دینی پر است از زورگویی‌های قلدرگونه كه مردم با احساس ناخوشایندی آنها را رعایت می‌كنند.

اما مساله‌ای كه آخرین میخ را بر تابوت اخلاق دینی می‌كوبد تضاد دین با اخلاق انسانی است. همانطور كه می‌دانید بین اخلاق انسانی و اخلاق اسلامی تضادهایی وجود دارد كه من نمونه‌هایی از آنها را ذكر می‌كنم. چندهمسری، برده‌داری، مرد سالاری، نژادپرستی (برتری سید و امامزاده بر دیگران)، شكنجه، قطع عضو، سنگسار، تبلیغ ترور به جای جنگ مردانه ممنوعیت موسیقی و رقص و غیره نمونه‌هایی هستند از تضاد این دین با اخلاق انسانی. مسلما ادیان دیگر هم دچار چنین تضادهایی هستند كه من به دلیل آشنا نبودن به آن ادیان، نمی‌توانم اظهار نظر مناسبی را در مورد آن ادیان داشته باشم.

در نتیجه با كنار گذاشتن دین، اخلاق جامعه متحول می‌شود و البته منافع دین فروشان به خطر می‌افتد. ولی تحول اخلاقیات یك جامعه به معنی نابودی اخلاقیات نیست و از آنجایی كه اخلاقیات انسانی یك امر توافقی است بنابراین كسی با این تحولات مشكلی ندارد، چرا كه نظر تمام افراد یك جامعه در تعیین معیارهای اخلاقی محترم است.